متولد ماه تیر

ساخت وبلاگ
دوتا چمدون بزرگ داریم که به درد سفرهای بیشتر از چهار روز میخوره. ما هم که سفرهای کوتاه زیاد داریم واقعا درد سر داشتیم با کوله پشتی ایی که همراه مون میبردیم نه اندازه ش مناسب سفر بود نه شرایط حمل و نقل خوبی داشت! مثلا با کت و شلوار نمیشه کوله انداخت در نهایت تصمیم گرفتیم بریم یه ساک دستی بخریم. بعد از گشتن چند باره منوچهری بالاخره رسیدیم به یک ساک دستی بادمجونی خوشگل که به محض خریدن با مثبت ترین انرژی نگاهش کردم و آرزوم کردم باهاش یک عالمه سفر بریم برچسب‌ها: خاطرات؛تجربیات یک سفر متولد ماه تیر...
ما را در سایت متولد ماه تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : munique-1370a بازدید : 190 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 8:14

به یکسال سال بعد فکر میکنم که یک شب با سوز پاییزی دارم از میدان فردوسی رد میشم و یکدفعه پرت میشم به شنبه ها و دوشنبه های سال نودو و پنج که از فشار آدم هایی که ساعت هشت شب سعی میکنن خودشون رو به زور وارد اتوبوس BRT کنن به تنگ اومدم. یاد خستگی شبهای شنبه و دوشنبه میفتم که سرم به بالشت نرسیده بیهوش میشم. فقط نمیدونم یکسال بعد از اینکه این سختی رو به خودم دادم خوشحالم یا پشیمان...

متولد ماه تیر...
ما را در سایت متولد ماه تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : munique-1370a بازدید : 201 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 8:14

امسال به صورت خیلی جدی بساط کُرسی داریم چون پارسال خیلی زووود جمعش کردم .لحاف رو انداختم روی میز و یه تشک هم انداختم اونجایی که میخواهیم بشینم و لحاف رو انداختم روش تا گرم بمونه. بعد شب ها که میرم زیر لحاف کرسی روی تشک بخوابم اون هیتر هم روشن میکنم باد گرم میپیچه کیییف میکنم.

متولد ماه تیر...
ما را در سایت متولد ماه تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : munique-1370a بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 8:14

دربند از اون جاهایی هست که دوست دارم تحت شرایط مختلف ازش خاطره داشته باشم.از شب ش, از روزش, از ظهر و نصف شبش. دو نفره تند تند بالا رفتن سربالایی و ده نفره های خانوادگی که اونقدر آروم بیایم پایین و حرف بزنیم که نفهمیم چقدر راه رفتیم. بهار و تابستون و پاییز و زمستونش هرکودوم اونقدر فرق داره هیچ وقت نمیتونی فکر کنی این مسیری که میری چقدررر تکراریه. هم خلوتی دربند رو تجربه کنید هم شلوغیش. هم وقتی برید که بستنی قیفی بخورید ولی باز از گرما عرق بریزید هم زمانی که از سرما بلرزید و آش بخورید اما آخر مجبور بشید با دود ذغال بلال فروش خودتون رو گرم کنید. عاشق این گردش های شبانه ناگهانی مون هستم. برچسب‌ها: خاطرات؛تجربیات یک سفر متولد ماه تیر...
ما را در سایت متولد ماه تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : munique-1370a بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 8:14

دوشنبه(1396/9/20) بهترین خبر رو سر کلاس به صورت sms به من داد اونم اینکه بعد از کلاس میاد دنبالم. در همون فاصله داشتم فکر میکردم کجا بررریم بعدش؟ یکدفعه یاد کافه باغ نگارستان افتادم که وقتی رفتیم میز خالی نداشت ولی بعداً که کافه ش بسته شد دوستم گفت منتقل شده خیابون ویلا. همون لحظه سرچ کردم دیدم کافه شون یه کوچه بالاتر از اونجایی هست که خودم هستم تا کلاس تموم شد بدو بدو رفتیم کافه رو پیدا کنیم و با موفقیت پیداش کردیم. یه خونه حیاط دار نقلی که تبدیل شده بود به کافه. حیاط ش و صندلی هاش برای تابستون خوبه ولی توی اون سرما نشستیم داخل کافه سر میز پیچک که یه آینه رو به روش بود و یه عالمه گل زرد سر میزش. نور ملایم کافه واقعا آدم رو عاشق خودش میکرد. سفارش آش داغی که ازش دوود بلند میشد با لقمه های میرزا قاسمی و دوغ خوشمزه شون شب مون رو ساخت برچسب‌ها: خاطرات؛تجربیات یک سفر متولد ماه تیر...
ما را در سایت متولد ماه تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : munique-1370a بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 8:14

بلاگرها با آمدن شبکه های اجتماعی اونقدر منزوی شدن که خودمون هم باورمون نمیشه این ها همون آدم هایی بودن روزی یک تا دوتا پست میذاشتن و کامنت هاشون برای خودش دنیایی بود. هیچ کودوم از بلاگرها موفق نشدن یک اینستاگرامر موفق باشن که خونه شون پر از بشقاب های رنگارنگ و گل گلیه. هیچ کودوم نتونستن اینستاگرامرهایی باشن که هر روز ناخن هاشون یک رنگ لاک جدید خورده, مدام مدل لباس هاشون عوض میشه و دکور خونه هاشون با بروز ترین وسایل و دکور های خونه های تُرک مطابقت داره. ما آدم های ساده ایی بودیم که زندگی واقعی مون رو توی این صفحه نوشتیم. عکس هایی که گذاشتیم اونقدر بی هوا بود که ممکن بود پشت صحنه عکس غذاهامون آشپزخونه به هم ریخته هم پیدا باشه. وقتی بابک اسحاقی مسابقه سفره های آسمانی گذاشت سفره های افطار مون رو روی زمین انداخته بودیم, گوشه سفره من پاره شده بود و سفره ی یکی دیگه درست پای گازش روی زمین. حتی بابت بشقاب هایی که سر سفره افطارمون بود از هیچ مغازه ایی سرویس رایگان و پول تبلیغ نگرفته بودیم تا پیج ش رو تگ کنیم بعد کلی داستان سرایی کنیم و آخرش بنویسیم راستی پرسیده بودید بشقاب هامو از کجا خریدم ! پیج ش رو روی عکس تگ کردم. استوری هم وجود نداشت که یکدفعه چندتا آدم معروف تگ مون کنن و بگن پست آخر این پیج رو ببینین ,من که عاشقش شدم بعد یک شبه فالور جمع کنیم. ما بودیم صفحه اصلی وبلاگ و اوج تکنولوژی وب متولد ماه تیر...
ما را در سایت متولد ماه تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : munique-1370a بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 8:14

یک سری تغییرات که توی زندگی پیش میاد وقتی به قبل از اون تغییر فکر میکنم میبینم چقدر زندگی قبل از اون تغییر سخت تر بوده. مثلاً سوار مترو و اتوبوس های شلوغ میشم از سیستم سرمایش و گرمایش شون لذت میبرم یاد اتوبوس برقی هایی میفتم که هروقت توی صف سوار شدنش بودیم اشک م جاری بود تازه تا خود مقصد هم باید از سرما یا گرما میمردیم. به موبایل که میرسم فکر میکنم زندگی قبل از موبایل چقدر سخت بوده.مثلاً منتظر باشی بیاد خونه ولی ندونی کجاهست و کی قرار برسه. یا همین اسنپ که یکسال بیشتر نیست بین مردم جا افتاده!هرجا باشی اراده کنی ماشین میاد جلوی پات ترمز میزنه و اگر با محل آشنا نباشی لازم نیست کلی دنبال آژانس بگردی. بعد میرسم به زندگی قبل از تو که چقدررر زندگی بدون تو سخت بوده و من نمیفهدم. متولد ماه تیر...
ما را در سایت متولد ماه تیر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : munique-1370a بازدید : 187 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 8:14